احتمالاً مارک زاکربرگ توی یه روز، خیلی تصادفی تصمیم نگرفته از هیچی یه شبکهی اجتماعی با میلیونها دنبال کننده درست کنه. فیس بوک از یه ایده توی خوابگاه دانشگاه هاروراد شروع شد، فقط با 450 فالوئر، اما بعد این ایده جوری رشد کرد که الان تبدیل شده به یه غول بی شاخ و دم (والبته خطرناک!) که شاید حتی خود مارک هم فکرش رو نمیکرد. حرف من اینه که ایدههای بزرگ یک شبه به وجود نمیان. خب چرا اتفاقی که برای مارک افتاد تا حالا برای ما نیفتاده؟ آیا ما هوش کافی نداریم؟ این نمیتونه درست باشه، چون همین ما بودیم که تا به حال از پسِ مسئلههای سخت دور و برمون براومدیم، پس چرا وقتی پای یه جوری دیگه نگاه کردن به مسائل میرسه، درجا میزنیم؟ شاید مشکل اصلی این باشه که فکر میکنیم خلاقیت یه استعداد جادوییه که فقط توی ژنهای خوب به ودیعه گذاشته شده. اما اجازه بدید بهتون بگم که این اصلاً درست نیست. حقیقت اینه که خلاقیت توی همهی ما وجود داره، ما فقط باید یاد بگیریم چطور پیداش کنیم، شکوفاش کنیم و بعد رشدش بدیم؛ چون دنیای آینده مبتنی بر خلاقیت و نوآوریه و حتی یه کارمند موفق هم باید روی ایدههای خلاقانه تکیه کنه. ما توی این درس قراره یاد بگیریم چطور متفاوت و خارج از چارچوب به دنیا نگاه کنیم.